به گزارش خبرگزاری «حوزه» حجتالاسلام والمسلمین محمدباقر تحریری در ادامه شرح فقرات دعای افتتاح در این فراز از دعا به بررسی دلیل خوف اولیاء الهی می پردازد.
خوف دارای انواعی است و در تمامی این انواع، اعم از مذموم و ممدوح آن، اگر بخواهیم به آثار شوم خوف مذموم در این عالم و در عالم دیگر مبتلا نشویم که به خوف ممدوح مربوط میشود، باید مشمول امان الهی بشویم تا امنیت حق در وجود انسان تحقق پیدا کند که خدای متعال و اولیائش برای هردوی اینها راهکارهایی را به ما نشان دادهاند.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يُؤْمِنُ الْخَائِفِينَ
ادعیه و شئون توحیدی آن
نکته دیگری که باید دائماً به آن توجه داشت جنبههای توحیدی در این دعاهاست که ما را به شئون توحید الهی در این عالم متوجه میکنند که انسان موحد هیچیک از اموری در این عالم واقع میشود را خارج از شئون توحیدی الهی نبیند و نداند و مقدار زیادی از شئون توحیدی حق در نفس انسانی بروز و ظهور دارد. اوصاف کمالیه ای که خدای متعال ابراز میکند به لحاظ زمینهها و شرایط گوناگون در نفس انسانی است. یکی از زمینههای صفت مؤمنیت خدای متعال خائف بودن انسان است، عرض کردیم یکمرتبه از خوف در این عالم بهصورت طبیعی در نفس انسانی پیدا میشود که اگر این خوف در وجود انسان جهت صحیح پیدا نکند به خوف مذموم میانجامد و آثار ناگواری را در نفس ایجاد میکند، و یکمرتبه از خوف بهصورت طبیعی و فطری در نفس انسان نمیآید بلکه با توجهاتی در نفس انسان حاصل میشود که آن خوف ممدوح است.
اتصاف به اوصاف حمیده بدون ارتباط با شئون توحیدی حقتعالی ممکن نیست
این مسائل مبانی معرفتی دارند که باید به آنها دقت کرد و آن اینکه درواقع اتصاف به اوصاف خوب، بدون ارتباط با شئون توحیدی حقتعالی ممکن نیست، انسان هر مقدار توجه بیشتری به این موضوع داشته باشد، اتصافش به اوصاف حمیده بهتر و آسانتر میشود. من فقط اشاره کردم که ما از این دعاها این واقعیات را استفاده میکنیم، همانطور که از بیانات قرآنی این مطالب را استفاده میکنیم که هم قرآن کریم واقعیتی را بیان میکند و هم اینکه راه رسیدن به آن واقعیت را هم بیان میکند، این مسائلی است که باید در تعالیم قرآن به آنها توجه داشت، این مسائل فقط تئوری نیست، بلکه کاربردی است، هم مسائلی که صرفاً اعتقادی است و هم مسائلی که جنبه عملی و اخلاقی دارد.
بهعنوانمثال خداوند متعال در سوره مائده آیه 51 میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ» خداوند قوم ظالمین را هدایت نمیکند، خوب این معنا را بیان میکند که هدایت خداوند شامل چه گروهی میشود و به انسان راهکار هم نشان میدهد که اگر کسی بخواهد به هدایت الهی برسد چگونه باید زمینه آن را فراهم کند، این راهکار است و آنهم یک واقعیت است، اینها مسائلی است که در جای خودش حائز اهمیت است که از این مبانی معرفتی گاهی به فلسفه اخلاق و تعبیرات مختلفی که در علوم مختلف به کار گرفته میشود یاد میشود، ما همه اینها را بهصورت بالاتر در معارف قرآن و سنت داریم و حالا اینها بهصورت علوم جدیدتر تحت عناوینی مانند فلسفه اخلاق و فلسفه عرفان مطرح میشود، اینکه میگویند فلسفه به این معنی است که مبنای این علوم چیست، مبانی علم اخلاق و مسائل معرفتی چیست، خیلی سخت نیست، ولی در چنین قالبهایی مطرح میشود.
نکاتی راجع به خوف ممدوح و مذموم
در رابطه با خوف مذموم مطالبی بیان شد اساساً خوف نگرانی از امور آینده در روابط دنیای و روابط با هستی است، در روابط دنیایش خوف مذموم است و در روابط هستی، خوف ممدوح است.
لذا اگر نگرانی برای امور دنیایی باشد آن خوف؛ خوف مذموم است و اگر نگرانی از آینده هستی خود باشد که هستی من به کجا منتهی میشود و آیا اهل سعادت خواهم بود یا شقاوت؟ این خوف ممدوح است، بههرحال، عرض کردیم تا انسان در این عالم هست این خوف برای او هست و این کمال است، این خوف اگر در انسان نباشد، انسان را بهطرف استکمال نفسانی حرکت نمیدهد، انسان را بهطرف التجاء کامل به حقتعالی حرکت نمیدهد، این دو تعبیر را به جهت دومرتبه کلی از انسانها عرض کردم، خوف در مرحله اول در چهره ممدوحش برای نوع انسانها، باید از عاقبتمان باشد که چگونه است که فرمودهاند اگر این خوف بخواهد کارساز باشد، انسان باید در جهت تحقق مخوف منه قرار بگیرد، باید زمینههای احتراز نسبت به آنچه احتراز از آن میورزد را فراهم کند که در همین مرحله این خوف اگر با ایجاد زمینههایش به آن صورت که شرع مقدس فرموده باشد، یک نوع امن در وجود انسان فراهم میشود، یک زمینه عملی دارد و یک زمینه فکری، این خوف خوب است، اما تا جایی که اولاً انسان را به یأس از رحمت الهی نکشاند، این یأس در وجود انسان دو گونه ظهور پیدا میکند یکی اینکه دست از اصلاح نفسبر میداد که بسیار نامطلوب است، و یا اینکه هر چه انجام میدهد بازهم حالت دغدغه او را از بین میبرد، این هم نباید باشد، شخص باید کارهای صالح را در جهت تحقق خوف داشته باشد، اما سوی دیگر دلش به وعدههای حق الهی باشد، خدای متعال وعدههای حق دارد و اینهمه فرموده است که ما انسانهای صالح را به چه مواهبی میرسانیم، این وعدهها حق است، اگر این خوف در این جهت دومش خیلی قوی بشود، ایمان به وعدههای الهی در نفس انسان سست میشود، این نقص در ایمان خواهد بود، انسان باید به وعدههای الهی ایمان داشته باشد، اما برای اینکه خوف او در حال متوسط باشد، باید تطبیق این وعدهها را نسبت به خودش قطعی نداند تا حالت خوف کارساز باشد، اما اصل ایمان به وعدهها باید باشد که انسان را دلگرم کند، به این جهت فرمودهاند: گاهی انسان مؤمن با انجام کار خوبش خوشحال میشود، نگوییم این خوشحالی بهطورکلی مذموم است، اما نباید انسان را به خودش متکی کند و برای انسان حالت عجب ایجاد کند بلکه باید دارای حد و حدودی باشد؛ نفس انسانی اینچنین است، اگر به آن خوب و دقیق توجه نشود و بهافراط کشیده بشود، آن حالتهای خوبش هم بهافراط کشیده میشود و در انسان تأثیر نامطلوب میگذارد، این بیانگر این است که نفس انسانی دارای ابعاد عمیقی است که انسان باید همواره مراقب آن باشد، بنابراین نوع ما انسانها باید هم توجه به تحذیرات الهی داشته باشیم، و اصل تحذیرات الهی را قطعی بدانیم و هم اصل ترغیبات الهی را قطعی بدانیم و تحذیرات و ترغیبات الهی نسبت به خودمان را قطعی ندانیم، اینها حدومرز متعادل کردن حالات نفس است که انسان بین خوفورجا باشد و از جهت فکری نیز قرار گرفتن در حالت امنیت نسبی نیز همین است که اگر شیطان خواست حالت یأس از رحمت الهی را برای انسان بیاورد توجهی نکند و به وعدههای الهی مانند بهشت و اقسام و مواهب آن توجه کند، توجه کند که خدای متعال لطف کرده و به او ایمان داده است، دائم کمالات خود را به خدا نسبت بدهد تا برای انسان حالت امنیت پیدا شود، این مطالب از آیات و روایات استفاده میشود، اما باید در هر موردی دقیق وارد بشویم.
دستورات دینی و تأثیر آن در اعتدال آدمی
اینگونه ما را متعادل بار میآورند تا مبتلابه امراض روانی نشویم، گاهی اینچنین است که برخی افراد حالت خوف از قیامت و خوف از مرگ برای آنها پیدا میشود و دیگر کنترل خودشان را از دست میدهند اینها باید با راهکارهایی که طبیبان الهی به ما یاد دادهاند همراه بشوند و بههرحال باید زندگی خودشان را بکنند، نبی اکرم (ص) وقتیکه زید بن حارثه را میبیند که رنگش پریده و لاغر شده، او را کنترل میکنند. او تا وقتیکه فوت برای انسان بهطور حتمی مقدر نشده است، میتواند به زندگیاش ادامه بدهد ولی باید زندگی الهی داشته باشد، از سمت دیگر، کسی که با سرعت در حال تاختن در زندگی است را هم کنترل میکنند، حضرت موسی بن جعفر (ع) از درب منزل بشر حافی عبور میکردند، صدای موسیقی از خانه او بلند بود، غلام بشر برای کاری بیرون آمد، امام از او پرسیدند این خانه کیست؟ بنده است یا آزاد؟ غلام پاسخ میدهد آزاد است، امام فرمودند بله آزاد است که این کارها را میکند، همین یک کلمه را فرمود، او را دگرگون میکند کسی که زمینه داشته باشد هر دو جهت برای او کارساز است.
دلیل خوف اولیاء الهی چیست؟
اولیاء الهی هم ازاینجهت که نسبت به خودشان اطمینانی ندارند، و به لحاظ اینکه در عالم بشریت قرار دارند و عالم بشریت اقتضائاتی دارد، «أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماء» اینها اقتضائات عالم بشریت است و آنها هم با این اقتضائات همراه هستند، درعینحال که از جهت ایمان دارای مراتب عالیه ایمان هستند، ازاینجهت حالت خوف دارند، اما خوفشان به لحاظ مرتبه خودشان است چراکه رابطه ایمانی و محبتی آنها با حقتعالی قوی است، گاهی رابطه محبت شخص نسبت به محبوب آنقدر بالا میرود که توقع ندارد که محبوب سرش را برگرداند و دیدش را از محب به سمت دیگر بچرخاند، اینها مطالب مهمی است و نمونههای ضعیف آنهم در وجود ما و در روابط افراد هست و گاهی به ما میگویند، توقع ندارد کسی را که دوست دارد با دیگری رفاقت داشته باشد، این طبیعی است، اما باید به آن جهت داد، نسبت به حقتعالی هم اینچنین است و البته با این محبتها قابل قیاس نیست، خوف اولیاء الهی از این قبیل مراتب است، خوف دارند، اینکه در آیاتی میفرماید: «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» خوف مذموم را نفی میکند و خوف در مراتب پایینتر را که برای عموم مؤمنین است از اینها نفی میکند اما اینطور نیست که اینها خوفی نداشته باشند، امام حسین (ع) در این رابطه در دعای عرفه به خدای متعال عرضه میدارد «يَا مَنْ أَلْبَسَ أَوْلِيَاءَهُ مَلَابِسَ هَيْبَتِه» ای کسی که لباس هیبتش را به اولیائش پوشانید و در ادامه بعد میفرماید: «فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُسْتَغْفِرِين» نتیجه این خوف آن استغفاری است که دارند و در پیشگاه حق باحالت استغفار هستند، البته ما آن حالت را درک نمیکنیم اما اجمال آن اینگونه است و از سمت دیگر میفرماید: «يَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَةَ الْمُؤَانَسَةِ فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَلِّقِين» حلاوت انس را در کام محبینش میچشاند، نتیجهاش این است که باحالت تملق در برابر حقتعالی قرار میگیرند و تعابیری میکنند که باحالت عادی سازگار نیست و از این تعبیرات به «ادلاء» تعبیر میشود که در دعای افتتاح هم این مضمون آمده است «مُدِلًّا عَلَيْكَ فِيما قَصدْتُ فِيهِ الَيْك»
درک حالت خوف و امنیت اولیاء الهی مقدور همگان نیست
بههرحال اولیاء الهی نیز به خاطر حالت خوفی که دارند، امنیت خاصی برای آنها وجود دارد البته ما حالت خوف و امنیت ایشان را درک نمیکنیم؛ امنیت ایشان در این عالم این است که ازخودبیخود میشوند، آن ازخودبیخود شدنهایی که علی (ع) در نخلستان داشت و اساساً این حالت امنیت بعدازاین عالم است که فرمودهاند خدای متعال در مؤمن دو خوف قرار نمیدهد، هم در این عالم خوف داشته باشد و هم در عالم دیگر، اگر در این عالم نسبت به عالم دیگر خوف داشته باشد، در عالم دیگر به همان درجه حالت امنیت برایش ایجاد میشود و لذا در حالت انتقال به عالم آخرت ملائکه به پیشواز ایشان میآیند: «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» این سلام امنیت است، لذا انسانهای مؤمن با مرگ خیلی مشکل ندارند، چراکه مرگ برای آنها مثل بو کردن سیب است، انسان وقتی یک سیب معطر را میبوید، او را گیج میکند، جان گرفتن انسانهای مؤمن اینگونه است خدای متعال فرموده است: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ العظیم» اين پاداش باارزش در] روزى [است] كه مردان و زنان باايمان را مىبينى كه نورشان پيش رو و از جانب راستشان شتابان حركت مىكند، [به آنان مىگويند:] امروز شمارا مژده باد به بهشتهايى كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنها جاودانهايد، اين است آن كاميابى بزرگ.
پینوشتها
1 الكنى و الالقاب محدث قمى، جلد 2، ذيل عنوان «الحافى»، صفحه 153
2 بقره 30
3یونس 62
4إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 350
5 إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 349
6 الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج1، ص: 139
7 نحل 32
8حدید 12
نظر شما